6 درس برتر ذهنیت تجاری از تسلط تونی رابینز در کسب و کار
درس 1: با چرا شروع کنید
ارزشمندترین درسی که من از تونی گرفتم این است: “چرا” به زندگی شما مسیر می دهد. با یک دلیل قانع کننده (هدف)، همه اعتراض ها از بین می روند، انگیزه شما به اوج می رسد و “چگونه” از خود مراقبت می کنند.در اینجا به 6 درس برتر ذهنیت تجاری از تسلط تونی رابینز در کسب و کار می پردازید.
دو سوال ابتدایی تونی در Business Mastery این بود: “چرا اینجایی؟” و “چرا وارد این کار شدی؟” او ما را از طریق تمرینی راهنمایی کرد که به ما کمک کرد تا دوباره به دلایل احساسی خود برای راه اندازی کسب و کارمان وصل شویم. چرا؟ زیرا پس از ماهها و سالها زندگی روزمره به راحتی میتوان از اشتیاق خود جدا شد. این خطرناک است.
چگونه این درس را به کار بردم
روز بعد از کسب و کار استادی، به سمت دریاچه ایری رانندگی کردم و با یک سوال در مورد کسب و کار آموزش نویسندهام، SoYouWanttoWrite.org، یک پیادهروی طولانی و عمیق در ساحل انجام دادم: “چرا بعد از پنج سال هنوز این کار را انجام میدهم؟”
به یاد سفر خودم افتادم که قبیله نویسنده ام را پیدا کردم، مربی ادبی ام را پیدا کردم، نوشتارم را بهبود بخشیدم و شروع به چاپ کردن در مجلات کردم. سرانجام در سال 2012 احساس کردم جایی هستم که باید باشم، و جایی در کنار ساحل به یاد آوردم که دادن آن احساس به نویسندگان دیگر دقیقاً دلیل انجام این کار بود.
هر روز صبح، نیت خود را برای آن روز یادداشت کنید. چگونه می خواهید باشید؟ چه احساسی می خواهید داشته باشید؟ چه چیزی می خواهید به جهان کمک کنید؟
قبل از اینکه تماس بگیرید یا وارد جلسه شوید، به این سوال پاسخ دهید: “نتیجه مورد نظر من برای این گفتگو چیست؟”
درس 2: روی خدمت تمرکز کنید
تونی معتقد است که “کسب و کار یک ماموریت است” و کارآفرینانی که به انجام کارهای خوب در جهان اهمیت می دهند بسیار موفق تر از کسانی هستند که در کمپ سریع پولدار شدن هستند – و او در حال پیاده روی است. موسسه خیریه او، Feeding America، سالانه به 4 میلیون نفر در 56 کشور غذا می دهد. بنیاد او از طریق ارتشی از داوطلبان به جوانان، سالمندان، گرسنگان، بی خانمان ها و زندانیان خدمت می کند.
او میگوید: «اگر برایت مهم باشد، پیشرفت میکنی». و او توصیه می کند که از همان روز اول یک ماموریت اجتماعی را در کار خود بسازید نه اینکه منتظر “روزی” باشید که سود فراوان است.
چگونه این درس را به کار بردم
من از دور کار NABU را تحسین می کردم، یک موسسه خیریه که برای بهبود سوادآموزی کودکان در کشورهای در حال توسعه کار می کند. پس از تسلط بر کسب و کار، با تیم اهداکننده آنها ارتباط برقرار کردم و ترتیبی دادم که هر ماه بخشی از درآمد شرکتم را برای آنها ارسال کنم.
ما همچنین با مشتریان خود قراردادی ایجاد کردیم که کمک های مالی آنها به NABU را با یک کارت هدیه با ارزش برابر تطبیق می دهیم. کودکان کتاب دریافت می کنند، مشتریان خدمات رایگان دریافت می کنند، شهرت ما بهبود می یابد و ترافیک دهان به دهان افزایش می یابد.
بهعلاوه، هر بار که آن ایمیل را دریافت میکنم تا بدانم کمک مالی ما پردازش شده است، یادآوری میکنم که تلاشهای کارآفرینی من در دنیا تأثیر میگذارد – نه فقط روی مشتریانم، بلکه برای بچههایی در سراسر جهان که در غیر این صورت با مشکل مواجه میشوند. خواندن.
درس 3: موفقیت 80% روانشناسی است
تونی میگوید: «نگهدار رشد هر سازمانی رهبر آن است. 80 درصد موفقیت به روانشناسی و 20 درصد مربوط به استراتژی است.
21 سال کار من این را تایید می کند. وقتی با افسردگی دست و پنجه نرم می کردم، از پول وحشت داشتم، می ترسیدم در انظار عمومی دیده شوم، و استرس داشتم، تجارت وحشتناک بود! زمانی بود که من واقعاً با مشتریان بحث می کردم. من می ترسم صندوق ورودی ایمیلم را باز کنم یا به تلفن پاسخ دهم. چگونه کسی می تواند با آن وضعیت ذهنی یک تجارت موفق بسازد؟
من اکنون می دانم که رهبر لحن را برای کل شرکت تعیین می کند. زمانی که تصمیم گرفتم ماموریت و خدمت را در اولویت های خود قرار دهم – زمانی که به جای توقع، نگرش قدردانی را اتخاذ کردم. زمانی که من واقعاً از تعامل با مشتریان با خوشحالی لذت بردم – تجارت به طرز معجزه آسایی بهبود یافت.
چگونه این درس را به کار بردم
پس از تسلط بر کسب و کار، توسعه شخصی خودم را دوچندان کردم: مدیتیشن صبحگاهی، قدردانی، درمان، کارگاه های آنلاین، گرفتن افکار منفی. همه اینها برای تبدیل من به یک انسان بهتر ترکیب شد و این تحول در عملکرد تجاری من منعکس شد. من حتی متوجه شدم که نگرش فریلنسرهایم تغییر کرده و کار آنها بهبود یافته است.
از خود بپرسید که چگونه باورها و اقدامات غیرمفید شما به عنوان مانعی برای کسب و کار شما عمل می کند. با خود صادق اما دلسوز باشید.
مواقع روی کسب و کار خود کار نکنید. برای نشان دادن: اگر قبل از پاسخ دادن به آن دسته از ایمیل ها یک قدم زدن آرام داشته باشید، نتیجه بسیار بهتر خواهد بود.
درس 4: صاحب کسب و کار باشید، نه یک اپراتور کسب و کار
بسیاری از کارآفرینان به دلیل داشتن استعداد خاصی مانند نانوایی، کسب و کاری را راه اندازی می کنند. آنها عاشق درست کردن کاپ کیک های شکلک هستند اما به سرعت متوجه می شوند که بیشتر وقت خود را صرف جارو کردن طبقات، سفارش لوازم یا حسابداری می کنند. درست کردن کلوچه ها در آن زمان ایده خوبی به نظر می رسید، اما اکنون شکنجه است.
راه حل؟ بر روی کسب و کار خود کار کنید، نه در تجارت خود. یک فعال تجاری (بد) از صبح تا نیمه شب پشت باجه است، در حالی که یک صاحب کسب و کار (خوب) ممکن است اصلاً نیازی به حضور فیزیکی نداشته باشد. تنها راه حل این مشکل این است که هر چه زودتر تفویض اختیار را آغاز کنید.
همانطور که تونی می گوید، «اپراتورهای تجاری همیشه تحت استرس هستند. صاحبان مشاغل فراوان هستند.»
چگونه این درس را به کار بردم
من از پنج سال فعالیت تجاری خسته شده بودم، بنابراین یک هفته پس از تسلط بر کسب و کار، یک فریلنسر دوم، یکی از دانشجویان سابق کالج خود را استخدام کردم. او در چند ماه کوتاه یک وبسایت مؤثرتر برای من ساخت و یک سیستم مدیریت هدایت راهاندازی کرد که به من اجازه داد یک تیم فروش استخدام کنم.
من همچنین شروع به استفاده واقعی از فریلنسر موجود خود کردم. من دیگر کپی نمی نویسم، بازاریابی ایمیلی راه اندازی نمی کنم، پست های وبلاگ را منبع یا ویرایش می کنم، یا جلسات مشتری را برنامه ریزی نمی کنم. این همه … تفویض شده است! این زمان و انرژی احساسی من را برای ساختن کسب و کار آزاد می کند.
برنده های سریع برای شما
فهرستی از فعالیت های تجاری که در آنها مهارت ندارید یا از آنها لذت نمی برید تهیه کنید. حسابداری؟ رسانه های اجتماعی؟ طراحی گرافیکی؟ اگر مجبور هستید فعلا این کار را انجام دهید، اما در اسرع وقت آن را برون سپاری کنید.
سایتهایی مانند Fiverr و Upwork را بررسی کنید که در آنها میتوانید فریلنسرهای ماهری را برای انجام تمام کارهایی که نمیتوانید، نمیخواهید یا نباید انجام دهید استخدام کنید – اغلب با قیمتی بسیار کمتر از آنچه انتظار دارید.
درس 5: وسواس ماموریت داشته باشید
“ماموریت وسواس داشته باشید، نه وسواس محصول.”
به عبارت دیگر، بر نحوه خدمت رسانی به مشتریان خود تمرکز کنید و نه راه حل خاصی. بسیاری از کارآفرینان عاشق محصول یا خدمات خود می شوند – اما مشتریان شما اهمیتی نمی دهند که چگونه مشکل آنها را حل می کنید تا زمانی که شما آن را حل کنید.
چگونه این درس را به کار بردم
من شخصاً با 10 نفر از بهترین مشتریان خود مصاحبه کردم و آنها را با سؤالاتی در مورد نیازها، ترس ها، امیدها، آرزوها، رویاها و چالش هایشان مطرح کردم. آنچه یاد گرفتم به من کمک کرد تا یک برنامه جدید با برچسب قیمت 2500 دلار ایجاد کنم که به سرعت پر شد.
سپس یک نظرسنجی به لیست پستی خود فرستادم تا پنج سوال بپرسم. پاسخ ها به ما کمک کردند تا نسخه بازاریابی خود را کاملاً تغییر دهیم، و زمانی که حدس می زنیم مشتریان چه می خواهند، کشش بهتری نسبت به قبل ایجاد می کند.
ما چندین محصول جدید را راه اندازی کردیم تا به خواسته هایی که به سادگی با گوش دادن به مشتریان یاد گرفتیم پاسخ دهیم.
درس 6: شکست فقط یک نقطه داده است
سیلیکون ولی دوست دارد در مورد نقاط داده صحبت کند: میانگین ارزش سفارش، زمان در صفحه، کاربران جدید ماهانه. پایال کداکیا دوباره مغزم را شکست که گفت:”شکست فقط یک نقطه داده است.”
تا آن زمان فکر نمیکردم که شکستهایم ممکن است نیازی به مفاهیم عاطفی نداشته باشند، یا اصلاً به ارزش شخصیام مرتبط باشند. در عوض میتوانستم ببینم که شکست صرفاً پیامی از بازار است. اگر محصولی را راه اندازی می کنید و کسی آن را نمی خرد، این بیانیه ای در مورد هوش یا ارزش شما به عنوان یک انسان نیست.
این به سادگی یک مدرک ارزشمند است که نشان می دهد باید پیشنهاد خود را تغییر دهید یا چیزی کاملاً متفاوت را امتحان کنید.
پیال گفت: “اگر موفقیت می خواهید، شکست را تجربه خواهید کرد.” این روشی عاقلانه تر برای نگاه کردن به شکست است، راهی که امید یا اعتماد به نفس شما را خرد نمی کند. به هر حال، موفقیت فقط یک نقطه داده در مورد یک لحظه در زمان است، بنابراین از شادی بی مورد خودداری کنید.
چگونه این درس را به کار بردم
من هنوز هم هر روز روی این موضوع کار می کنم. یک ایمیل با نرخ کلیک پایین، یک پست رسانههای اجتماعی با تعامل کم، برنامهای که علیرغم تلاشهای فراوان نمیتوانیم آن را پر کنیم – سخت است که این موضوع را شخصی نگیریم، زیرا جامعه غربی به ما میگوید که کار ما با ارزش ما برابر است. اما این یک دروغ است.
وقتی ارزش خود را با نتایج خود برابر میدانیم، دو چیز را که به هم تعلق ندارند ترکیب میکنیم. و با یادآوری منظم از طرف درمانگرم، این اعتقادی است که من در تلاش برای نصب آن هستم.
برنده های سریع برای شما
فهرستی از تمام «شکستهای» زندگیتان که واقعاً به شما ضربه میزند، تهیه کنید. برای هر کدام، با نوشتن درس(هایی) که از آن تجربیات آموخته اید و خطوط نقره ای، ترازو را متعادل کنید.
اکنون تصمیم بگیرید که برای حذف احساسات از به اصطلاح شکست تلاش کنید و این نتایج غیرمنتظره را به عنوان داده هایی ببینید که می توانید از آنها برای اصلاح تلاش بعدی خود استفاده کنید. استاد بارها بیش از آنچه یک تازه کار تلاش کرده است شکست خورده است.
***
سخن همیشگی من به عنوان یک مربی کسب و کار برای کارآفرینان آگاه این است که موفقیت 80 درصد ذهنیت است و فقط 20 درصد عادات. به همین دلیل است که من با این شش درس مهم ذهنیت از تونی رابینز تسلط تجاری شروع کردم.
منبع: mikepietrzak
دیدگاهتان را بنویسید